کد خبر : 788
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۷ - ۱۳:۰۲
-

در سینمای ایران چه خبر است؟!/برزخ ابتذال در برهوت غفلت/مسوولین فرهنگی کشور خوابند؟!

در سینمای ایران چه خبر است؟!/برزخ ابتذال در برهوت غفلت/مسوولین فرهنگی کشور خوابند؟!

به گزارش بوشهرنیوز؛ این روزها کافی است نگاهی به سر در سینماهای کشور بیاندازیم. کافی است یک مرور کلی بر فیلمهایی که در این چند روز، در این چند ماه و در این چند سال به روی پرده سینماهای کشور رفته است داشته باشیم و آن وقت با خودمان حساب و کتاب کنیم که اوضاع

به گزارش بوشهرنیوز؛ این روزها کافی است نگاهی به سر در سینماهای کشور بیاندازیم. کافی است یک مرور کلی بر فیلمهایی که در این چند روز، در این چند ماه و در این چند سال به روی پرده سینماهای کشور رفته است داشته باشیم و آن وقت با خودمان حساب و کتاب کنیم که اوضاع دقیقا از چه قرار است و این سینما با همه داشته ها و نداشته هایش و البته با این خروجی ها و فیلمهای روی پرده اش، اساسا مایه آبرو و افتخار است یا باعث شرمساری و خجالت؟!

 

مدتهاست که سینمای ما را فارغ از اندک آثار به دردبخور و قابل دفاع، آثاری تسخیر کرده که به معنای واقعی کلمه بی هویت و بدهویت اند. فیلمهایی که یا باعث ریشه کنی بنیان خانواده می شوند یا در غرقابه شوخی ها و جسارتهای جنسی و لودگی و اباحه گری دست و پا می زنند.

 

باور کنید این کلمات و جملات نه شوخی اند و نه بایستی از فرط تکرار، بی معنا شده باشند. فقط موضوع این است انگار هیچکس حس و حساسیت و مسوولیت و حوصله و وقت ندارد تا آنها را جدی بگیرد و فکری بکند و کاری به انجام رساند.

 

هزاران بار گفته ایم که نه مردم ایران از ونک به بالای تهران هستند و نه سوژه های خوب و جذاب، در جوکها و جسارتهای جنسی و لودگی واباحه گری محدود و محصور شده اند، و باز هم بارها و بارها گفته ایم که این سینما با این فیلمهای سخیفو مزخرف دارد تربیت بصری مخاطب را خراب و خراب تر می کند اما کو گوش شنوا؟!

 

مسوولان سینمایی کشور گویا تمام هم و غم شان در حفظ میز و برگزاری جشنواره ها برای کم و کسر نداشتن بیلان کاری شان است و این جور مسایل بی اهمیت و بی ارزش را رها کرده اند به امان خدا!

 

و با چنین وضعیتی باید هم سینما هنوز در سیطره آثار سخیف و لوده و کمتر از آن فیلمهای متوسطی باشد که نتوانسته اند و نمی توانند مخاطب را به سینما بکشانند.

 

سوال اینجاست که سینمای ما به لحاظ مخاطب شناسی قرار است بر روی کدام محور بچرخد و بر روی کدام مبنا بنا شود؟

مخاطب سینمای ایران قرار است با کدام سطح از بینش سینمایی فیلمها را انتخاب کند؟و کدام فیلمها را؟

در سینماهای ما یا چراغ قرمز را نمایش می دهند یا عروسک را یا فوقش نفوذی را.

 

اولی و دومی از حیز سینمایی خارجند و مشتی تصاویر متحرک لوده و بی ارزش. سومی با اینکه یک حرف جدی دارد اما ساختارش آنچنان که باید و شاید حداقل یا حداکثر به اندازه ادعایی که دارد و موضوع و مفهومی که طرح می کند جدی گرفته نشده و عجیب است که سینماگران ایرانی هرگز نمی خواهند قبول کنند که ارزش همه چیزهای فرمی خود فیلم به لحاظ سخت افزاری، و به جهت زیبایی بصری، اگر بیشتر نباشد حداقل «به اندازه» ارزش مضمونش اهمیت دارد و باید به آن توجه کرد و الا موضوع و داستان هر چقدر هم مهم و اصولی و ارزشمند باشد هدر می رود.

 

اما مخاطب این سینما واقعا کیست؟

قشر فرهیخته که مدتهاست که پا به سالن های سینما نگذاشته اند  و عموما توجهی به آن ندارند. سینما از توجه بدنه فرهیخته و قشر تحصیل کرده جامعه تهی است و فارغ.

 

علاوه بر این حتی قشر دیگری که معمولا از آنها به عنوان مخاطب امثال «اخراجی ها» یاد می شود هم از سینما قهر کرده اند. کافیست نگاهی به میزان و پراکنش فروش فیلمهای روی پرده بیاندازیم.

 

مخاطب از هر قشر و گروهی و با هر سطحی از بینش سینمایی و فرهنگی با سینما قهر کرده.

خانواده ها هم ترجیح میدهند دیگر به سینما نروند و وقتشان را با تفریح های دیگری پر کنند. تفریحهایی با تضمین بیشتری برای جذابیت و سودمندی و البته به لحاظ اقتصادی به صرفه تر و با میزان اعصاب خردی کمتر و البته کم خطرتر!

 

عجیب است که در میان نمونه های مختلف اقشار جامعه ضرب در تفریحات مختلف به اضافه شرایط فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جامعه، این سینماست که مطابق معمول می بازد و از رده خارج می شود.

 

شبکه های ماهواره ای هم بعضا بالای هشتاد درصد مخاطب دارند در حالیکه متوسط جمعیت اکران سالنهای سینما در تهران در بهترین حالت با حدود ۹ نفر است.یعنی فیلم برای ۹ نفر در بهترین حالت روی پرده می رود!

 

در مقایسه با شبکه اینترنت و سایتهای اینترنتی و فضای مجازی هم که دیگر نیازی به مقایسه و ارائه آمار نیست.

 

واقعا مخاطب سینمای ایران کیست؟

این حجم انبوه فیلمهای مبتذل و پفکی در کنار حجم قابل توجهی از فیلمهای سفارشی ابلهانه که با بودجه های میلیاردی، بیت المال مردم را برخلاف میل باطنی و ظاهری آنها هدر می دهند تا کی قرار است سیکل معیوب بساز و بندازی مشتی رجاله معرکه گیر را در این بلبشوی مدیران بی کفایت و بی برنامه گی و افتادن کار به معرکه گیران هزار چهره ادامه دهند؟

 

فیلمی که چند میلیارد تومان هزینه در بر می گیرد و با کلی تبلیغات و رانت و تخفیف و…در هر نوبت نمایش برای حداکثر ۹ نفر در سالن به نمایش در می آید و فروشش به زور به یک میلیارد می رسد به چه در سینمای ایران می خورد؟ گیریم که به درد سازندگانش بخورد و آنها را به نام و نان و نوایی برساند!

 

سینمای ما متأسفانه در این سالها از تمام مظاهر و مبانی و بواطن زیبایی دور شده است. خیلی دور! سینما وقتی از اصالت بهره مند می شود که از درون یک توانمندی عاشقانه روی بنماید و کار اصلی را با دل بیننده کند و دیده اش را بر افقی دیگر که خلاقیت پدیدآورنده را در خود دارد بگشاید.

 

سینما اگر با توان و عشق همراه شود دیگر فرقی نمی کند که در افق زندگی و سیره حضرت رسول(ص) به فیلم بی نظیر الرساله یا همان محمد رسول الله(ص) منجر شود یا اثر دیگری را بیافریند که ماحصل عشق باشد. گرچه در الرساله روح معرفتی و معنوی پیامبر نشانه های بی همتای زیبایی را در والاترین و بالاترین شکل ممکنش رخ می نمایاند و قابل قیاس با هیچ مضمون و مفهوم دیگری نیست اما اصالت سینمایی از مهم ترین مولفه های پدید آمدن این اثر هنری است. و اتفاقا خلأ اصلی سینما ما در این دوران هم همین اصالت سینمایی و سلوک هنرمندانه است.

 

اصلا مهم نیست که ژانر خاصی هم در میان باشد و مثلا بحث از سینمای دینی ومعرفتی و… باشد. نه! به هیچ وجه! اتفاقا پاشنه آشیل سینمای ما همین است. ما اصلا با سینما روبرو نیستیم؛ وگرنه سینماگر ما می تواند یک اثر اجتماعی تلخ سیاه منتقدانه هم بسازد, اما دردمندانه و سینماورزانه؛ نه اینکه با کارنابلدی و تنبلی، فقط و فقط به سهل الوصول ترین راه که همان قلقلک دادن پست ترین غرایز جنسی مخاطب باشد، دست بزند تا با فتح گیشه و خالی کردن جیب مردم، هم تربیت بصری او را به درک واصل کند و هم سینما را به چنین روز فلاکت بار و نکبتی مبتلا گرداند.

 

اما در سالهای پیش از این نمونه های دیگری از سینما در همین مملکت رخ نموده است. این تلاشها برای خلق عاشقانه سینمای ایرانی را در بسیاری از آثار دوست داشتنی هنر هفتم این سرزمین می توانیم دنبال کنیم.

 

آثاری که گاه از یادآوری شان هم دل آدم پر از شور و شوق میشود.خاطره هایی مثل بربادرفته،کازابلانکا،سرگیجه،روانی، ربکا،روزی روزگاری آمریکا و…در سینمای ایران اجاره نشین ها،ناخداخورشید،هامون،دستفروش،مهاجر،مسافران و به خصوص تنها ژانر واقعی و به معنای کامل و اصیل کلمه در سینمای ایران یعنی ژانر جنگ که به واقع تنها گونه ای است که سینمای ایران به معنای تام و تمام کلمه «ایرانی» در خود پرورش داد و البته به همت و تدبیر مسوولین، بر باد رفت!

 

وقتی به چگونگی ساخت و پرداخت این آثار و تاریخچه پدیدآمدنشان رجوع می کنیم مولفه های سوادبصری و پشتکار و فروتنی و از همه مهم تر و اصیل تر «عشق» را در آنها می بینیم و می جوییم. یعنی دقیقا همان چیزهایی که امروز در سینمای ایران و در میان سینماگران و مدیرانش نایاب است.

 

اما این روزها که سینمای ایران از حضور عاشقان خالی تر از همیشه است چگونه باید به این سینما دل بست؟

وقتی حاتمی ها دیگر نیستند و واماندگان گذشته هم یا بی خیال سینمایشان شده اند و یا پوست انداخته اند، چگونه و با چه قوت و دلخوشی باید قدم به درون سالن تاریک گذاشت و به امید چه کس و چه چیزی دل به روشنایی تابیده از پشت سر سپرد؟

 

روزگاری پیش از این به ظاهر منتقدان احمق و بی سوادی که توهم بزرگی بر گرده ذهن متوهم و متورم خود حمل می کردند علی حاتمی را به خاطر «مادر»ش می نواختند و به بی ارزشی متهم می کردند. آنها امروز کجایند تا به شاهکارهای سر در سینماهای امروز دل خوش کنند و از زحمتی که متقبل شدند و بلایی که در آن دوران بر سر آن یگانه روزگار و آثارش درآوردند خوشنود باشند و فخر بفروشند و جزء باقیات الصالحاتشان ذخیره کنند؟!

 

امروز و در این میانه که بی هویتی سینمای فیلمفارسی مد روز و سینمای جشنواره زده منفعل، سینمای ایران را به ته دره هدایت می کند چقدر جای بزرگان اصالتهای فکری و شعائر ما خالی است.

 

آری؛ این روزها اگر بخواهیم به اوج فاجعه آگاهی یابیم فقط کافی است یک مرور کلی بر فیلمهایی که در این چند روز، در این چند ماه و در این چند سال به روی پرده سینماهای کشور رفته است داشته باشیم و آن وقت با خودمان حساب و کتاب کنیم که اوضاع دقیقا از چه قرار است و این سینما با همه داشته ها و نداشته هایش و البته با این خروجی ها و فیلمهای روی پرده اش، اساسا مایه آبرو و افتخار است یا باعث شرمساری و خجالت؟!

 

ما که از مدیران سینمایی و سینماگران پول پرست و بیسواد توقع و امیدی نداریم ولی هنوز و همچنان به آن دسته از هنرمندان اهل دل و باپشتکار و عاشق هنر امیدواریم تا با همراهی دستی که از غیب برون خواهد آمد و کاری خواهد کرد، هنر هفتم ایران را از این منجلاب وامانده بیرون بیاورند! انشاالله!

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

آخرین اخبار

ایران و جهان