کد خبر : 8168
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۰:۰۰
-

علی(ع) آموزگار ترک دلبستگی به دنیاست

علی(ع) آموزگار ترک دلبستگی به دنیاست
حضرت آقا می‌فرمایند: «الدّنیا رأس کلّ خطیئة». حب دنیا، دل بستن به دنیا، در رأس همه‌ خطایا و همه‌ گناهان است. امیرالمؤمنین به این نکته توجه می‌دهد. این برنامه تربیت اخلاقی امیرالمؤمنین است. ؛

به گزارش بوشهرنیوز- از مهم‌ترین آموزه‌های عقیدتی و اخلاقی اسلام، ترک دلبستگی به دنیاست. گاهی این مفهوم چندان درست معنا نمی‌شود و ما را با ابهاماتی روبه‌رو می‌سازد. آنچه در ادامه می‌خوانید سخنان آقا سیدعلی خامنه‌ای دراین باره است.

درسی از علیِ عالیِ اعلاء به نام خودسازی

من امروز برای اینکه از امیرالمؤمنین درس بگیریم، یک بُعد از ابعاد فعالیت همه‌جانبه‌ی امیرالمؤمنین را عرض میکنم و آن بُعد تربیت اخلاقی است. آن روزی که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) در جامعه‌ اسلامیِ آن روز بر سر کار آمد، وضع امت مسلمان با آن روزی که پیغمبر اکرم از دنیا رفت، تفاوت زیادی کرده بود. این بیست و پنج سال فاصله بین رحلت پیغمبر اکرم و آمدن امیرالمؤمنین بر سر کار، حوادث زیادی اتفاق افتاده بود که این حوادث بر روی ذهن و فکر و اخلاق و عمل جامعه‌ی اسلامی اثر گذاشته بود و بعد، این نظام و این جامعه را امیرالمؤمنین تحویل گرفت.

نزدیک پنج سال امیرالمؤمنین در آن کشور بزرگ اسلامی حکومت کرد. این پنج سال، هر روزش حاوی یک درس است. یکی از کارهای مستمر امیرالمؤمنین پرداختن به تربیت اخلاقی آن مردم است. همه‌ی انحراف‌هایی که در جامعه پیش می‌آید، برگشتش و ریشه‌اش در اخلاقیات ماست. اخلاق انسان، خصوصیات و خصال اخلاقی انسان‌ها، عمل آنها را جهت می‌دهد و ترسیم می‌کند. اگر ما در یک جامعه‌ای یا در سطح دنیا کجرفتاری‌هایی را مشاهده می‌کنیم، باید ریشه‌ی آنها را در خُلقیات ناپسند ملاحظه کنیم. این حقیقت، امیرالمؤمنین را به بیان یک حقیقت مهمتری وادار میکند و آن حقیقتِ بالاتر این است که اغلب این خصال باطل و مضر در انسانها، بر می‌گردد به دنیاطلبی. لذا امیرالمؤمنین میفرماید: «الدّنیا رأس کلّ خطیئه»دنیاطلبی ریشه و مرکز اصلی همه‌ خطاها ماست، که در زندگی جمعی ما، در زندگی فردی ما، این خطاها اثر می‌گذارد. خوب، معنای دنیاطلبی چیست؟ دنیا چیست؟

کدام دنیا؟ کدام دنیاطلبی؟

دنیا عبارت است از همین طبیعت عظیمی که خدای متعال خلق کرده است و در اختیار انسان‌ها قرار داده است؛ دنیا یعنی این. همه‌ این مواهبی که خدای متعال در عرصه‌ی گیتی آفریده است، مجموعه‌ چیزهائی هستند که دنیا را تشکیل می‌دهند. اولش عمر خود ماست. درآمدهای دنیوی و حاصل تلاش‌های دنیوی، اینها همه دنیاست؛ فرزند، دنیاست؛ مال، دنیاست؛ علم، دنیاست؛ منابع طبیعی، دنیاست؛ این آب‌ها، این ذخائر معدنی، همه‌ این چیزهائی که در عالم طبیعت انسان ملاحظه می‌کند، اینها همین دنیا هستند؛ یعنی چیزهائی که اجزاء زندگیِ این جهانیِ ما را تشکیل می‌دهد. خوب، کجای این بد است. یک دسته از آثار شرعی و اسلامی و معارفی به ما می‌گوید که دنیا را آباد کنید: «خلق لکم ما فی الارض جمیعا» بروید دنیا را تحقق ببخشید، آباد کنید، بهره‌برداری از نعم طبیعی را برای خودتان، برای مردم آماده کنید. یک دسته از روایات اینهاست: «الدّنیا مزرعه الاخره»، «متجر عباداللَّه» از این قبیل تعبیرات وجود دارد که اینها همه، نگاه مثبت به دنیا را نشان می‌دهد.

یک دسته از بیانات اسلامی و معارفی ما هم، دنیا را رأس خطایا و ریشه‌ گناهان به حساب می‌آورد. این ماحصل مطلبی که از این دو مجموعه‌ معارفی به دست می‌آید، حرف روشنی است، اما خلاصه‌ مطلب این است که خدای متعال این سفره‌ طبیعت را برای افراد انسان گسترده است و همه‌ آحاد انسان را سفارش کرده است، دستور داده است که این مائده‌ طبیعی الهی را هرچه می‌توانند بالفعل‌تر، آماده‌تر، رنگین‌تر در اختیار افراد بشر قرار بدهند و خودشان هم بهره ببرند؛ لکن یک حدود و ضوابط و قواعدی بر این حاکم است؛ یک منطقه‌ ممنوعه‌ای وجود دارد. دنیای ممدوح این است که انسان این سفره‌ طبیعی الهی، این موهبت الهی را آنچنانی که ضوابط و قواعد الهی دستور داده است، بر طبق او رفتار کند، از حدود و ضوابط تخطی نکند، در مناطق ممنوعه قدم نگذارد. دنیای مذموم آن است که انسان این متاعی را که خدای متعال برای افراد بشر قرار داده است، برای خود بخواهد، سهم خود را افزونتر از دیگران بخواهد، به سهم دیگران دست‌اندازی کند، دلبستگی پیدا کند که این دلبستگی به مقتضای حبّ الشّی‌ء یعمی و یصمّ، انسان را کر و کور می‌کند، تا آنجا که در راه به دست آوردن چیزی که عاشق و دلبسته‌ آن هست، هیچ خط قرمزی و هیچ حد و حدودی را رعایت نمی‌کند؛ این می‌شود دنیای مذموم. دلبستن به دنیا، سهم‌خواهی بیش از اندازه‌ی خود، بیش از حق خود، دست‌اندازی به سهم دیگران، تجاوز به حقوق دیگران؛ این می‌شود آن دنیای مذموم. مال، دنیاست؛ مقام، دنیاست؛ قدرت، دنیاست؛ محبوبیت، دنیاست؛ نعم دنیا، لذات طبیعی، اینها همه دنیاست. اسلام و ادیان الهی به طور کلی بهره‌برداری از این دنیا را برای انسان مباح قرار دادند؛ اما دست‌اندازی به حق دیگران، به هم زدن قواعد و قوانین این عالم طبیعت، ظلم کردن به دیگران، خود را غرق در این متاع دنیا کردن و از هدف اصلی و نهایی غافل ماندن را ممنوع دانسته‌اند؛ مذموم دانسته‌اند. این دنیا وسیله‌ تعالی و تکامل است، هدف نباید قرار بگیرد؛ به اینکه توجه نشد، این دنیا می‌شود مذموم.

رأس تمام خطایا

این بلیه در دنیای اسلام و در دورانی که امیرالمؤمنین بر سرکار آمد، وجود داشت که موجب شده بود حق صریح، یعنی کسی مثل علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السّلام) مورد خدشه و مناقشه قرار بگیرد؛ کسانی مقام او، معنویت او، سابقه‌ی او، صلاحیت‌های بی‌نظیر او را برای مدیریت جامعه‌ی اسلامی ندیده بگیرند و با او معارضه و مبارزه کنند. این، بر اثر دنیاطلبی بود. راز انحرافی که آن روز امیرالمؤمنین در مقابل خود ملاحظه می‌کرد عبارت بود از دنیاطلبی. شما امروز به دنیا نگاه کنید، همین را مشاهده می‌کنید. وقتی عناصر دنیاطلب، فرصت‌طلب، متجاوز، زمام کارها را در سطح عالم در دست گرفتند، همانی می‌شود که ملاحظه می‌کنید. اولاً به حقوق انسان‌ها ظلم می‌شود؛ ثانیاً حق و سهم آحاد بشر از این سفره‌ عظیم طبیعت الهی و موهبت الهی ندیده گرفته می‌شود؛ ثالثاً همین دنیاطلبان برای اینکه به مقاصد خودشان برسند، در جامعه فتنه ایجاد می‌کنند؛ جنگ‌ها، تبلیغات دروغین، سیاست‌بازی‌های ناجوانمردانه؛ اینها ناشی از همین دنیاطلبی‌هاست. در محیط فتنه، و وقتی فتنه در جامعه‌ای به وجود آمد، فضای ذهنی مردم مثل محیطِ غبارآلود و مه‌آلود است که گاهی انسان نمی‌تواند دو متری خودش را هم ببیند. یک چنین وضعی به وجود می‌آید. در یک چنین وضعیتی است که خیلی‌ها اشتباه می‌کنند، بصیرتشان را از دست می‌دهند. تعصب‌های بی‌خود، عصبیت‌های جاهلی در چنین فضائی رشد پیدا می‌کند. آن وقت می‌بینید محور دنیاطلبانند، اما یک عده کسانی که اهل دنیا هم نیستند، به خاطر فتنه در جهت هدف‌های آنها حرکت می‌کنند؛ وضع دنیا اینجور می‌شود. بنابراین «الدّنیا رأس کلّ خطیئه». حب دنیا، دل بستن به دنیا، در رأس همه‌ خطایا و همه گناهان است. امیرالمؤمنین به این نکته توجه می‌دهد. این برنامه‌ی تربیت اخلاقی امیرالمؤمنین است.

اهل آبادی دنیا بلی، اما اهل غرق شدن در آن نه!

شما اگر سرتاپای نهج‌البلاغه را نگاه کنید، می‌بینید آنچه که امیرالمؤمنین درباره‌ی بی‌رغبتی به دنیا، دل نبستن به دنیا، زهد در دنیا بیان فرموده است، از همه‌ آنچه که در نهج‌البلاغه بیان کرده است، بیشتر است این به خاطر همین است. و الّا امیرالمؤمنین کسی نبود که از دنیا گوشه‌گیری کند، انعزال از دنیا داشته باشد؛ نه، برای آبادی دنیا یکی از فعال‌ترین آدم‌ها بود؛ چه در زمان خلافت، چه بعد از خلافت، امیرالمؤمنین جزو کسانی نبود که کار نکنند، دنبال تلاش نروند؛ چرا. معروف است آن‌وقتی که امیرالمؤمنین در مدینه زندگی میکردند – قبل از خلافت – باغستانهایی را به دست خودش به وجود آورده بود؛ آب جاری کرده بود؛ نخل به وجود آورده بود. پرداختن به دنیا و به طبیعتی که خدای متعال در اختیار انسان گذاشته است، و اداره‌ی معیشت مردم، اداره‌ امور اقتصادی مردم، فراهم کردن وسائل رونق اقتصادی، اینها همه کارهای مثبت و لازم و جزو وظائف فرد مسلمان و مدیران اسلامی است. امیرالمؤمنین یک چنین آدمی بود؛ اما خود او هیچ دلبستگی نداشت. این وضع امیرالمؤمنین و برنامه‌ تربیت اخلاقی امیرالمؤمنین است.(۱۳۸۷/۰۶/۲۹)

انتهای پیام/

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

آخرین اخبار

ایران و جهان