بررسی مقوله رویکردهای تربیتی سینمای دینی در آثار مجید مجیدی؛
گاهی به آسمان نگاه کن!
به گزارش بوشهرنیوز؛ سال ۱۳۹۴ فیلمی با نام «محمد رسول الله(ص)» درباره دوران کودکی و نوجوانی پیامبر اکرم (ص) اکران میشود که بزرگترین پروژه سینمای ایران لقب میگیرد. فیلم در آغازین روز اکرانش ۱۷۰ میلیون تومان میفروشد و بالاترین میزان فروش در روز اول اکران را در تاریخ سینمای ایران رقم میزند. تنها فیلمی میشود که رهبر انقلاب طی بازدیدی ۶ ساعته در محل ساخت آن در شهرک سینمایی پیامبر اعظم(ص) حاضر میشود و حتی سکانسهایی را با حضور ایشان فیلمبرداری میکنند. بعد از ساخت فیلم نیز ایشان آن را با حضور خانواده و کارگردان فیلم میبینند و پس از گذشت سه ساعت و بیست دقیقه در پایان به کارگردان میگویند: آقای مجیدی! همین الان اگر یکبار دیگر فیلم را پخش کنند، مینشینم و میبینم![۱]
با یک فلاشبک ـ به قول سینماییها – به سال ۱۳۷۰ میرویم. زمانی کآوه مجید مجیدی جوانی ۳۲ ساله است و بعد از بازیگری در چندین فیلم سینمایی و ساختن چند فیلم کوتاه و مستند، اولین فیلم بلند خود را به نام «بدوک» به سینماها فرستاده است. سید مرتضی آوینی که مهارت ویژهای در کشف استعدادهای هنری دارد از همان آغاز راه با دیدن و نقد فیلم «بدوک»، دیدگاه مجیدی را به سینما به خوبی درک میکند: «مضمون فیلم بدوک بسیار بکر است و عجیب دشوار. نگاه شخص مجیدی به جهان بسیار امیدوارانه و به شدت مذهبی است، اما داستان بدوک دارای خصوصیاتی است که به راحتی میتواند در دام یک نیهیلیسم سیاه و یأسآور بغلتد… محصول نهایی یعنی آنچه ما بر پرده سینما با نام بدوک دیدهایم فیلمی سیاه نیست و بشر را به بنبست نمیرساند… فیلم نباید راه بشر را به سوی تعالی مسدود کند و هیچ احتمال گشایشی باقی نگذارد. چرا که در عالم واقع نیز اگر چه انسان رنج میبرد و کودکانی چون جعفر و جمال و بدوکیها، بیشتر، اما باز هم امید وضع موعود وجود دارد…»[۲] به هر حال مجیدی در پایان این نقد، نمره قبولی را در مقام اولین اثر بلند سینماییاش از این منتقد تیزبین میگیرد و این بالاترین جایزه است؛ گرچه بعدها فیلمهایش بارها و بارها از طرف فستیوالهای ایرانی و خارجی جوایزی را نصیب شد که برخی از آنها در تاریخ سینمایی ایران بینظیر بود. افسوس که با شهادت سید مرتضی آوینی از نعمت دیدِ ژرفاندیش و متنهای پرشوری را که میتوانست بر آثار بعدی مجیدی همچون «بچههای آسمان» بنویسد محروم ماندیم.
مجیدی هیچگاه اولویتدارترین سنین تربیتی که همان سالهای آغازین زندگی است را در آثارش فراموش نمیکند. پای کاراکتر پررنگ کودک و نوجوان – به جز فیلم «بید مجنون»(۱۳۸۳) – هیچگاه از فیلمهای مجیدی کوتاه نمیشود و این خود نشان از دغدغهمندی این کارگردان برای پرداختن به مسائل و معضلات این رده سنی و راهحلهایی تربیتی برای رفع آن دارد. حتی وقتی در مذهبیترین فیلمش «محمد رسول الله(ص)» به سراغ طرح شخصیت پیامبر اکرم(ص) به عنوان برترین الگوی خداوند برای تعالی بشر میرود دوران کودکی و نوجوانی او را به روایت سینمایی میکشاند.
«جعفر» و «جمال» خواهر و برادر رنجدیده و به اجبار از هم دورافتاده سیستان و بلوچستانی در فیلم «بدوک»(۱۳۷۰)، «مهرالله» نوجوان یتیم فیلم «پدر»(۱۳۷۴) که فکر میکند غرور مردانهاش با ازدواج مادرش با ناپدری لگدمال شده، «علی» کودک کوشای فیلم «بچههای آسمان»(۱۳۷۵) که با راه حلهای عجیب و غریبش میخواهد خطای گمکردن کفش خواهر کوچکترش را بپوشاند، «محمد» کودک بینای! فیلم «رنگ خدا»(۱۳۷۶) که با سیر شهودیاش در این عالم و حب و بغضهایش راهی جدید را برای حل مشکلات درونی بر مخاطب میگشاید، «لطیف» نوجوان کارگر فیلم «باران»(۱۳۷۹) که تمام پول زحمتکشیدهاش را به آسانی و با خلوص در راه کمکردن دردها و رنجهای عشقش میدهد و کودکان پرشور و باانگیزه فیلم «آواز گنجشکها»(۱۳۸۶) که به دور از دغدغه کلانشهر کنارشان، در دنیای بیآلایش خود به دنبال لجنکشی از آب انبار قدیمی و رسیدن به زلال چشم نواز آن هستند، همه و همه ما را با رؤیاهای تلخ و شیرین و رنگارنگ کودکان فیلم همراه کرده و بر پرده سینما لباس واقعیت پوشیده و ماندگار میشوند.
به قول شهید آوینی نگاه مجیدی به سینما به شدت مذهبی است و ردِّ آن را میتوان در تک تک فیلمهایش مشاهده کرد. در این نوشتار تنها میتوانیم اشارهوار به برخی از این زوایا پرداخته و بحث تفصیلی مجالی دیگر میطلبد. پرداختن به مقوله مذهب بارها در فیلمهای برخی کارگردانهای سینمای ما به ورطه طرح عرفانزدگیهای خنثی و منفعل و مخاطبگریز و یا نگاه قشری و شعاری و غیرهنری افتاده بود. مجیدی با آگاهی از این آفتها توانست فیلمهای ماندگاری را بسازد که در عین سادگی و همهفهم بودن و کشاندن پای مخاطب عام به سینما، منتقدان را نیز از خود راضی نگاه دارد. نمونه آشکار آن را میتوان در فیلم «رنگ خدا» دید که از طرفی «استیفان هلدن» منتقد فیلم نشریه نیویورک تایمز مینویسد: «این فیلم در حد بالاترین درجه وضوحی که یک فیلم ممکن است بدان برسد، نشان میدهد که دارای رسالتی دینی است، اما تجربهای ژرف از تأمل در جهان طبیعی را در اختیار ما قرار میدهد» و از سوی دیگر در آمریکا از راه فروش در حدود فقط سی سینما حدود دو میلیون دلار به دست آورد.
یکی از تعاریفی که برای تربیت اخلاقی شده از این قرار است: «تربیت اخلاقی» عبارت از ایجاد شناخت و برانگیختن احساس، جهت تضعیف و انهدام صفات منفی و مراقبت و پرورش هماهنگ صفات مثبت تا این صفات ملکه انسان گردند.[۳] مربی واقعبین در مسیر تربیت اخلاقی متربی خود در عین گفتن شیرینیهای رسیدن به هدف او را از سختیهای مسیر آگاه کرده و با دور داشتن او از ناامیدی آیندهای روشن را برایش ترسیم میکند.
مراحل تربیت دینی و به تبع آن تربیت اخلاقی را با بیان ناب و هنری در تک تک فیلم های مجیدی میتوان بررسی کرد. عنصر همذاتپنداری در سینما کلید ورود به دنیای شخصیت اصلی فیلم و آغاز سیر و تحول در مخاطب به همراه تطورات روحی شخصیت فیلم است. شخصیتهای اصلی در فیلمهای مجیدی گرچه هر کدام با دنیایی سراسر محدودیت و محرومیت روبرویند اما هیچگاه دست از تلاش برای رسیدن به هدف عالی خود دست برنمیدارند. رنگ در اشیاء عنصری است که تنها با چشم قابل درک و حس است. اما مجیدی در فیلم «رنگ خدا» با نامگذاری معنادار خود برای فیلمی که شخصیت اصلی آن نابیناست ما را به درک متفاوتی از روابط انسانی و عالم پیرامونی خود میرساند. به ویژه آن جا که این دیالوگهای ماندگار را از زبان محمد، کودک دوستداشتنی فیلم میشنویم: «میدونی چیه؟ هیچکی منو دوست نداره، عزیز هم منو دوست نداره، اگر چشم داشتم میرفتم مدرسه روستا، همه بچههای روستا اونجا درس میخونن، غیر من که باید برم مدرسه نابیناها که اونور دنیاست، معلمون میگه خدا شما نابیناها را بیشتر دوست داره چون نمیبینید، ولی من گفتم اگر ما رو دوست داشت نابینا نمیکرد تا اونو نبینیم، ولی اون گفت خدا دیدنی نیست، خدا همه جا هست، شما میتونید اونو حس کنید، شما میتونید اونو با دستاتون ببینید، حالا من همه جا رو میگردم تا دستم به خدا بخوره و همه چیزو بهش بگم حتی هرچی که تو دلم هست.» همانگونه که میبینید گرچه محمد در ظاهر با محرومیت بزرگ نابینایی و پرسشهای ذهنی چرایی این مشکل روبروست؛ اما در پایان، چشمِ دلش نسبت به عالَم تاریک نیست و امیدوارانه همچنان به دنبال خدا میرود.
فیلم خوشساخت و پرآوازه «بچههای آسمان» اوج تجلی نگاه آگاهانه و ناب مجیدی به روابط انسانی است. به نظر میرسد همه حیثیت هنری کارگردان را میتوان در این فیلم مشاهده کرد. ترسیم واقعبینانه عدالتخواهی و مبارزه با اختلاف طبقاتی و پیوند پایدار قشر مستضعف جامعه با دین حتی در سختترین شرایط زندگی و ورود این مباحث دقیق به دنیای بیآلایش روابط کودکان از هنرنماییهایی است که از دریچه کمتر فیلمهایی دیده میشود و مجیدی از پس بیان آن بر آمده است. سکانس شکستن قندهای مجلس عزاداری امام حسین(ع) به دست پدرِ علی و نخوردن چایی خانه با آن قندها و سکانس مراجعه پدر و علی به نقاط بالادست تهران برای کار، به وضوح به این نکات اشاره دارد. علی نیز که در فرآیند تلاشی ناخواسته، توانایی سریع دویدن را کسب کرده است همین مهارت برایش افتخار بزرگی را به ارمغان میآورد. تا جایی که در نمای درخشان پایانی ، ماهیهای حوض، دور پاهای رنجکشیده و زخمیاش جمع شده و انگار بر آن بوسه میزنند.
فیلم «بید مجنون» نیز از یک نگاه دینی اشراب میشود. «یوسف» نمونه همان انسان کمظرفیتی است که در برابر بینیازیاش به جای شُکر، سر به طغیان برمیدارد. این ایده داستانی تجلی سینمایی همان آیه «إِنَّ الاْءِنسَانَ لَیطْغَی أَن رَآهُ اسْتَغْنَی»[۴] است. او که ندیدن چشمهایش، سد راه او در مسیر زندگی نشده و پلههای پیشرفت را طی کرده، حال در اتفاقی بیناییاش را دوباره به دست میآورد. اما همین توانایی بلای جانش شده و همه داراییهای مادی و معنویاش را از او میگیرد. یوسف به مثابه انسان امروزی است که در برابر نعمتها و قدرتهای روزافزونی که خدا برایش فراهم کرده تبدیل به یک شورشی شده که هر روز از خدا دورتر میشود. «بید مجنون» تلنگری است به وجود سرکش بشری تا بلکه او را به کُرنش بیشتر در برابر ذات الهی یادآور شود.
فیلم «آواز گنجشکها» عرصه ظهور و القای مفهوم دینی «مکافات عمل» است. «کریم» کارگر سادهدل پرورشگاه شترمرغ است که در روستایی در حاشیه تهران زندگی میکند. وسوسه درآمد بیشتر او را به درون هیاهوی این کلانشهر میکشاند. کریم که در روزهای اول، پاکی باطنش به او اجازه دستبردن به حقالناس را نمیدهد کم کم مثل مردم شهر کمتوجه میشود. او که هر بار از شهر خِرت و پِرتی را با موتور به خانه میآورد و آنها را در جایی از خانهاش احتکار میکند روزی خروار آن بر سرش آوار شده و او را از کار و زندگی میاندازد. کارگردان با بیانی هنری انباشت رذیلههای اخلاقی را در درون انسان که روزی بلای جان او میشود به نمایش میگذارد.
سینمای مجید مجیدی نزدیکترین سینما به خواستهای اسلامی انقلابی و دغدغههای دینمدارانه است که باید در بحثهای تربیتی جایگاهش را به درستی و با موشکافی بیشتری تبیین کرد.
[۱] . سخنرانی مجید مجیدی در پنجمین همایش هیئتهای محوری و برگزیده کشور، به نقل از خبرگزاری تسنیم ۲۸/۰۶/۹۴٫
[۲] . آینه جادو، سید مرتضی آوینی، ج ۲، صص ۲۰۰-۲۰۸،نشر ساقی.
[۳] . حسینی دهشیری، افضل السادات ، نگرشی به تربیت اخلاقی از دیدگاه اسلام، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۰، ص ۶۹٫ .
[۴] . علق:۶-۷
برچسب ها :بوشهرنیوز ، تربیت ، سینمای ایران ، سینمای کودک ، مجید مجیدی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰